به نظرمن عشق چیزی نیست مگرآتشی که نورش روشنایی می دهد وگرمایش دل را زنده می کند و حیات بخش است. عشق خودِ زندگی است. هیچ عرصه ای از عرصه های وجود نیست که عشق در آن یافت نشود، تا آنجا که به عالم مربوط می شود اگر فقط به حقیقت عشق آگاه شویم عشق را در جای جای آن به عیان می توان دید. حتی افلاک به دلیل نیروی عشق در حرکتند که ما این نیرو را گرایش می نامیم. همانطور که دانته درپایان کمدی الهی می نویسد. "وصال روحانی غایی مستلزم تجربه و درک این معناست. عشق که آسمانها وزمین را حرکت می دهد"
مونس احمدی پور
مونس احمدی پور
در دنیایی که با بحران واقعیت روبروست "خانه آفتاب" من خانه ای است ساده که در راستای کاهش توهم آراسته شده و من برای جان بخشیدن به اسباب این خانه از شور شاعرانه خویش الهام گرفته و تقسیمات سطوح و فرم هندسی را با استفاده از خطوط مختلف عمودی ،افقی و مورب شکل داده ام و در این راستا تقسیم بندی فضای تک تک آثارم جلوه ساختمانی بخود گرفته و سطوح متقارن غزل گونه نقش اساسی را در آنها بازی کرده است.
اکبر ملکی
اکبر ملکی
این مجموعه آثار بازتابی است از آنچه توسط دوربین عکاسی ثبت و پس از طی مراحلی با حفظ قواعد بصری، با بیانی جدید به اجرا در آمده است.
اجرای این آثار خود، بازنگری تجربیات آکادمیک، پس از سالها فعالیت در حوزه تصویر سازی دیجیتال و گرافیک و بازگشت به سمت روش های سنتی نقاشی بود. در چنین موقعیتی نگاه فلسفی طبیعت گرایانه را به کناری گذاشتم و ترجیح دادم تا با تمرکز بر خاطرات شیرین طبیعت گردی هایم مخاطبان شهرنشین را برای مدتی هر چند کوتاه به دنیایی زیبا و طبیعی راهنما باشم. پنجره ای کوچک گشوده بر روزها، فصل ها،نورها و فضا.
کتایون تهرانی
تهران پاییز نود و هفت
اجرای این آثار خود، بازنگری تجربیات آکادمیک، پس از سالها فعالیت در حوزه تصویر سازی دیجیتال و گرافیک و بازگشت به سمت روش های سنتی نقاشی بود. در چنین موقعیتی نگاه فلسفی طبیعت گرایانه را به کناری گذاشتم و ترجیح دادم تا با تمرکز بر خاطرات شیرین طبیعت گردی هایم مخاطبان شهرنشین را برای مدتی هر چند کوتاه به دنیایی زیبا و طبیعی راهنما باشم. پنجره ای کوچک گشوده بر روزها، فصل ها،نورها و فضا.
کتایون تهرانی
تهران پاییز نود و هفت
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
فرق است بین «دیدن» و«دیدن»
چشم درنگاه اول میبیند و ساده وبی دغدغه میگذرد،
ولی نگاه هنرمند میایستد؛ به زوایای دیگرآن چه دیده است و به عمق جان آن میاندیشد،
ثانیهها درهجمه ای ازافکارفرو می روند،
کشف،موهبت چشمان هنرمند است ...
ناخواسته لبخند ملیحی برلبانش جاری میشود؛
وشوق تجلی یک کشف درقالب یک قاب،بهانهای است برای دستانش ...
این نمایشگاه هدیه ای است ازهنرمندان جوان کشورمان به نگاه ارزشمند شما.
بهنام رئیسیان
فرق است بین «دیدن» و«دیدن»
چشم درنگاه اول میبیند و ساده وبی دغدغه میگذرد،
ولی نگاه هنرمند میایستد؛ به زوایای دیگرآن چه دیده است و به عمق جان آن میاندیشد،
ثانیهها درهجمه ای ازافکارفرو می روند،
کشف،موهبت چشمان هنرمند است ...
ناخواسته لبخند ملیحی برلبانش جاری میشود؛
وشوق تجلی یک کشف درقالب یک قاب،بهانهای است برای دستانش ...
این نمایشگاه هدیه ای است ازهنرمندان جوان کشورمان به نگاه ارزشمند شما.
بهنام رئیسیان
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است: «میدان امام حسین» یکی از میادن مرکزی و مهم شهر تهران است. این میدان که در حکومت پهلوی با نام «فوزیه» و سپس «شهناز» شناخه میشد با آغاز حکومت اسلامی به «امام حسین» تغییر نام داد. در سال ۱۳۹۰ طرحی بزرگ برای تغییر فضای میدان و حدفاصل آن تا میدان شهدا با هدف تبدیل این مکان به فضایی مذهبی و گذرگاهی آیینی آغاز شد. این طرح به عنوان نمادی از شهرسازی اسلامی از روزهای نخست با انتقادات زیادی روبهرو بوده تا جایی که بخشی از طرح به دلیل عدم استقبال مردم از آن به شکلی نیمه کاره و تغییر یافته اجرا شده است. تخریب ساختمانهای مجاور، ایجاد عرصهی باز پیادهروی، نصب سازههای فلزی عظیم و نمادهای آیینی به عنوان بخشی از نوسازی میدان، نه تنها سبب تغییرات ساختاری شده بلکه تغییر در زندگی اجتماعی مردم این منطقه را نیز در پی داشته است. شبیهسازیهای گستردهی نمادهای مذهبی در میدان امام حسین را میتوان تلاش آگاهانه در راستای حذف گذشتهی میدان و ایجاد کارکردهای تازه در آن به حساب آورد. در این میان مردم گاه با فضای جدید …
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است: یادنگارهها اگر حافظه را امری فیزیکی و به مثابه یک صندوق بایگانی تصاویر در نظر بگیریم، رجوع به آن، خواه ناخواه به یک عمل انتخابی تبدیل میشود. برخی تصاویر را طولانیتر نگاه میکنیم، و برخی را سریعتر به کناری میگذاریم. این که کدام تصاویر مهمتر میشوند عموما قابل پیشبینی نیست. هر بار هنگام این مرور، یک اتفاق جدید در ذهنمان میافتد. این جرقهها گاه بانی بنیانی جدید برای توسعه حال ما به یک آیندهی مبسوطتر، بر پایهی گذشته میشوند. مجموعه پیشرو گزیدهای است از بایگانی یک هنرمند که از ابتدای کودکی با طبیعت مسحور شده است. این مجموعه مانند یک خط زمانی است که روند تغییر دیدگاه او در منظره نگاری، و تلاش برای به تصویر کشیدن یک طبیعت رویا گونه که سال به سال تجریدیتر شده، نشان میدهد.این نمایشگاه همان لحظهی مرور تصاویر است. جدیدترین نقاشی این مجموعه مربوط به دههی پیش است. مرتضی نبیپور در طی این مدت با پرکاری خاص خودش، به خلق تصاویری پرداخته که در آینده نزدیک و در ادامه نمایشگاهِ حاضر …
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
من فکر میکنم خیلی به این بستگی دارد که چگونه میتوان شبیه به یک هنرمند بود، هنرمندی از جنس من، یک عکاس؛ جمعآوری و توجه کردن به جزئیاتی که بقیه آنرا کنار میگذارند، چیزی که اکثرآدم ها میخواهند به سریع ترین حالت ممکن آنرا دور بریزند. یک هنرمند باید به دقت مطالعه و بررسی کند، زبالهها، مواد اولیه و مرتبط را در راستای از بین بردن فاصله میان آنچه اتفاق افتاده وچیزی که ما دریافت می کنیم، پیداکند.
ریچارد اودون
من فکر میکنم خیلی به این بستگی دارد که چگونه میتوان شبیه به یک هنرمند بود، هنرمندی از جنس من، یک عکاس؛ جمعآوری و توجه کردن به جزئیاتی که بقیه آنرا کنار میگذارند، چیزی که اکثرآدم ها میخواهند به سریع ترین حالت ممکن آنرا دور بریزند. یک هنرمند باید به دقت مطالعه و بررسی کند، زبالهها، مواد اولیه و مرتبط را در راستای از بین بردن فاصله میان آنچه اتفاق افتاده وچیزی که ما دریافت می کنیم، پیداکند.
ریچارد اودون
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
چوب گرچه از ریشه جداست ولی زنده است و نفس میکشد،خواه ریشه داشته باشد تا جوانه بزند خواه بیریشه اصیل باشد.
«زندگی با چوب» احیای زیباشناسانهی دست سازههای سالیان ابوالقاسم ساعی است که زندگی را گواراتر خواهد کرد.
سارا بنماران
چوب گرچه از ریشه جداست ولی زنده است و نفس میکشد،خواه ریشه داشته باشد تا جوانه بزند خواه بیریشه اصیل باشد.
«زندگی با چوب» احیای زیباشناسانهی دست سازههای سالیان ابوالقاسم ساعی است که زندگی را گواراتر خواهد کرد.
سارا بنماران
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
دور دست
اگر نبود آن همه افسونهای بیشمار
میزانهای خیالاگیز
تو را
همراه با نتها و ساختههایم
و با تو،
همه را میشکستم
و از همه نبوغهای حاتیهای مشکوک جدا میشدم
و خود را در فضای باز تنهایی رها میکردم.
سینا خشنودفرد
دور دست
اگر نبود آن همه افسونهای بیشمار
میزانهای خیالاگیز
تو را
همراه با نتها و ساختههایم
و با تو،
همه را میشکستم
و از همه نبوغهای حاتیهای مشکوک جدا میشدم
و خود را در فضای باز تنهایی رها میکردم.
سینا خشنودفرد
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
انسان طی حیات خود بر کره خاکی برای تسهیل شرایط زیستی اش اقدام به ساخت مصنوعاتی می کند که با گذر زمان خواه ناخواه از چرخه انتفاع ساقط می گردند و به گورستانی از مصنوعات بدل می شوند. آیا ما جزئی از طبیعت ایم یا مالک آن؟
وحید حیدری
انسان طی حیات خود بر کره خاکی برای تسهیل شرایط زیستی اش اقدام به ساخت مصنوعاتی می کند که با گذر زمان خواه ناخواه از چرخه انتفاع ساقط می گردند و به گورستانی از مصنوعات بدل می شوند. آیا ما جزئی از طبیعت ایم یا مالک آن؟
وحید حیدری
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است: گل نمادیست بسیار پیچیده. دو خصلت دارد از سویی جلوه ای از کمال آسمانی است و از سویی بیانگر رنج زمینی. زمان را با جاودانگی در هم تنیده و مرگ را با زندگی همراه کرده است. گویی خصلت زنانگی را به روشنی نمایان ساخته است. درهام چه سرسبز بود روایتی از زنان این سرزمین جاوید است که این دوگانگی را چه زیبا میسازد. آنها که در هنگامه کشمکش دوران و جنگ این زمانه که با عصر مدرن و صنعتی شدت یافته چنان تن و روانشان را تیغ بر آن رنجه ساخته که بسان گلهایی که از شاخه خود جدا شده و از بنیان خود فرو افتاده شدهاند. با این همه چنان واکنشی توانمند از خود نشان دادند که از زن، آزادی، اصالت، قدرت و خواستههای خویش تعریف جدیدی را نمایان ساختهاند. این خواستهها تاکنون از دیدهها نهان بود و زیبایی آشکارا و جادوانه آنها، آن خواستهها را نهان ساخته بود و اینک نمایان شده است. بسادگی نمیتوان گفت که آیا کامیابی در این هنگامه از آن آنان بوده و آیا توانستهاند بزرگی از دیر باز پنهان مانده خویش را عیان سازند که این پرسش بسیار …
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
برای تو
بخاطر آوایی که از تو به هوش دارم
بخاطر نگاهی که میچشم
و
بخاطر همه آنچه از تو بخاطر میآورم.
فرشته آقامیری
برای تو
بخاطر آوایی که از تو به هوش دارم
بخاطر نگاهی که میچشم
و
بخاطر همه آنچه از تو بخاطر میآورم.
فرشته آقامیری
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
وفاداری ام را نیاز به اثبات نیست، اما تنهایی من، زائوی سرما و دردی جانسوز است که تو هیچگاه تجربه نخواهی کرد. در غوغای مدنیت زندگی مدرن، تو ای انسان، ای اشرف مخلوقات، با ترازوی نژاد پرستی خویش، چکش حراج بر زندگی من و برتری نژاد بیگانه را فرود می آوری. در این بحبوحه رنج چون مترسکی عامل رونق بازار خیمه شب بازی دلالان بی مهری.
رونقی به قیمت نابودی چراغ حیات من.
پریسا مهری
وفاداری ام را نیاز به اثبات نیست، اما تنهایی من، زائوی سرما و دردی جانسوز است که تو هیچگاه تجربه نخواهی کرد. در غوغای مدنیت زندگی مدرن، تو ای انسان، ای اشرف مخلوقات، با ترازوی نژاد پرستی خویش، چکش حراج بر زندگی من و برتری نژاد بیگانه را فرود می آوری. در این بحبوحه رنج چون مترسکی عامل رونق بازار خیمه شب بازی دلالان بی مهری.
رونقی به قیمت نابودی چراغ حیات من.
پریسا مهری
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است: جنگ و ترور و توحش قصهای است که جهانِ ما از خود باقی خواهد گذاشت. انسان امروز میجنگد میجنگد و میجنگد. با دیگری، با طبیعت، با خویش و میگریزد از جهنمی که برای خود ساخته است به جهنمی دیگر و جهنمهای متوالی را تجربه میکند تا در یکی از این جهنمها جان دهد. روایت من از جهان، داستانی است با سه اپیزود: جنگ، مهاجرت و عدم پذیرش (غربت). من داستان انسانی را روایت میکنم که میماند و میمیرد ، میرود و میمیرد و میرسد و میمیرد. همیشه فاجعه زمانی اتفاق میافتد که ما سخت در روزمرگیهایمان غرق شدهایم. دقیقا لحظهای که قایقی از مهاجران در دریا غرق شدن است، من در کافهای مشغول نوشیدن چای بودهام یا قرص جوشان ویتامین c را در آب انداختهام. به عبارتی، لحظه لحظهی روزمرگیهایم با دهشتناکترین فجایع متناظر و همزمان بوده است؛ به همین دلیل تلاش کردهام در عمدهی آثارم ردپایی از کارهای روزمرهمان را با یک فاجعه عجین کنم. من روایتگر سه گونه از جنگ و ترور هستم: جنگ انسان با دیگری، جنگ انسان با خودش …
[جهت دیدن عکس بزرگتر کلیک نمایید]
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
آنان که دجالان و رسولانِ دروغ ، رویاهاشان را به کابوسهایی هولناک مبدل کردند.
آنان که ناخواسته و نادانسته زندگی را از برای مرگ به مسلخ کشاندند.
آنان که از تقدیر برای پوشاندن زخمها و شکستنهاشان بهانه ساختند.
آنان که روحشان را به وعدهی جهانی والا به ناکسان و جلادان مفت فروختند.
آنان که درد را بر جان گرفتند و رنج را بر دوش کشیدند و نتوانستند دم بزنند،
آنان که در احتضارند...
پدرام رمضانی
در استیتمنت این نمایشگاه چنین آمده است:
آنان که دجالان و رسولانِ دروغ ، رویاهاشان را به کابوسهایی هولناک مبدل کردند.
آنان که ناخواسته و نادانسته زندگی را از برای مرگ به مسلخ کشاندند.
آنان که از تقدیر برای پوشاندن زخمها و شکستنهاشان بهانه ساختند.
آنان که روحشان را به وعدهی جهانی والا به ناکسان و جلادان مفت فروختند.
آنان که درد را بر جان گرفتند و رنج را بر دوش کشیدند و نتوانستند دم بزنند،
آنان که در احتضارند...
پدرام رمضانی
گالری هپتا روز جمعه ۱۴ اردیبهشت نمایشگاه و رویداد گروهی عکس «رویارویی ۱» را برگزار میکند. این نمایشگاه که همزمان در دو گالری دیگر نیز برگزار خواهد شد، به هنربانی «رهام شیراز» شکل گرفته است. «رویارویی ۱» مجموعهای است از عکسهای هفت هنرمند که در آنها شهر «تهران» بهسان محلی برای تجربه متفاوت عکاسان در نظر گرفته شده است. در «رویارویی» هر یک از هنرمندان مشغول کار بر پروژه شخصى خود بوده اند و در نهایت در تعامل با کیوریتور مجموعه آثار نهایی از لحاظ بصرى، فرمى و مفهومی با محوریت شهر «تهران» به یکدگر متصل .شده اند. این رویداد علاوه بر گالری هپتا همزمان در دو گالری «نات» و «تم» نیز به نمایش درمیآید رهام شیراز هنربان نمایشگاه «رویارویی» درباره این نمایشگاه میگوید: نقطه اشتراک در «رویارویی» تعاملی است میان عمل عکاسانه هنرمندان و کیوریتور، برای بازنگری و گسترش امکانات تصویری شهر تهران و مفاهیم رایج در آن؛ گویی امکانی فراهم شده است تا لایه محتمل تازهای به واسطه تعامل زیبا-حسیک عکاس و کیوریتور به روی نقش روزمره تهران کشیده …
«شروع این مجموعه با یک سلفپرتره بود، در یکی از روزهایی که حال خوشی نداشتم. نشستم جلوی آینه و سعی کردم مثل همیشه که در ناخوشی نقاشی حالم را خوب میکند، کار کنم. در مورد موضوعی که درگیرش بودم کاری نمیتوانستم بکنم، جز اینکه انتظار بکشم تا بگذرد. به خودم در آینه نگاه میکردم و فکر میکردم کاری جز نگاه کردن از من ساخته نیست. پرترهای که کشیدم، پرترهی عجیب و عزیزی شد، علاوه بر آن مشخصا چیز جدیدی برایم داشت و همین من را وادار کرد تا پرترههای بیشتری با آن سیاق بکشم؛ آنگونه که در ماههای بعد حدود صد پرتره و فیگور کشیدم. مجموعه "نگران" بر پایه آن آثار به وجودآمد، وقتی کمکم برایم جهانی خلق شد از موقعیتهایی که در آن تنها کاری که از آدمها برمیآید، نگریستن است؛ نگریستن و انتظار برای وقوع چیزی که این موقعیت را تغییر بدهد و این احوال را تمام کند. یک دنیای کند و فریزشده که آدم در کلافگی، استرس، لحظههای ناخوشایند در روابط انسانی، ترس، تردید، هجوم افکار و هر موقعیت شخصی دیگری که در آن کاری جز "نگران" بودن از انسان برنمیآید، …
علیرضا گلدوزیان در استیتمنت نمایشگاه چنین گفته است: با وجود آنکه روایت و تصویر هر دو دارای بیانی مستقل در ساختار اند، اما اشتراکات فراوانی نیز دارند. خواندن و گوش سپردن به یک داستان یا روایت، قادر است ذهن را در خیال غوطهور سازد؛ ذهن دست به شناسایی عناصر بصری موجود در روایت میزند و در نتیجه آن تصویری خلق میشود که میتواند در ذهن هر مخاطبی دارای هویتی مستقل گردد؛ به گونهای که در ذات خود یک روایت استثنایی از ذهن یک تصویرگر است. این تاثیرپذیری متقابل که بنیاد اصلی تصویرسازی است منجر به آن نمیشود که فقط از آسمان به زمین ببارد، گاهی زمین نیز آسمان را مورد عنایت قرار میدهد. آثار پیشرو با روندی از جنس برخورد دوم شکل گرفته اند. در این آثار عناصر بصری جایشان را با کلمات و بار معنایی آن عوض کرده اند و با هدف روایتگری مناسبات خود را در کادر تعریف کرده اند، به گونهایی که به ذهن مخاطب این اصل را متبادر میسازد که حتما تصاویر وابسته به متنی اند، اما... تصویرگران این مجموعه با جسارتی آلیس گونه قدم در حفره خرگوش نهاده اند، تا خود سرزمین …
«سیتوپلاسم» مجموعهای از عکسهای بهار اصلانی، سارا ساسانی و نازلی عباسپور است که با سه مجموعه متفاوت اما مشترک از لحاظ مفهوم در این نمایشگاه شرکت کرده اند. بهار اصلانی با مجموعه «تنها زیست» چهارده پرترهی محیطی از زنانی را نشان میدهد که تنها زندگی میکنند. او درباره «تنهازیست» چنین میگوید «زنان این مجموعه با تمام نگرشها و قواعد اجتماعی حاکم سعی در پیشرفت و ثبات در زندگی را دارند. تا جایی که میتوان گفت در مسیر تغییر بیپروا شده اند و در به چالش کشیدن گفتار غالب مشارکت دارند.» سارا ساسانی که با مجموعه «ما بسیار دیر به دنیا آمدهایم» در این نمایشگاه شرکت کرده است، درباره کارهایش میافزاید:«مجموعه ما بسیار دیر به دنیا آمده ایم، به بازنمایی زندگی و حرفه گروهی از زنان جامعه میپردازد که ردپایی از آنها در رسانهها نمیتوان یافت و برخی از قوانین حاکم در جامعه مانع از عمومی شدن این گفتمان حاشیهای میشوند.» نازلی عباسپور نیز با مجموعه «عروس پستی» روایتگر داستان زنانی است که در رویای زندگی بهتر در خارج از ایرانِ زمانِ …
جمعه ۱۱ اسفندماه نمایشگاه گروهی نقاشی کودکان بسطامی با عنوان «چیزهایی دربارهی من» گشایش مییابد.در این نمایشگاه ۴۹ اثر از ۴۹ دانشآموز به نمایش گذاشته میشود. گالری هپتا پیش از این در بهار ۹۶ میزبان نقاشیهای این هنرمندان خردسال با «موضوع قهرمانان» شاهنامه بوده است.
[جهت دیدن عکس بزرگتر کلیک نمایید]
در استیتمنت نمایشگاه چنین آمده :
همیشه بود، در کودکیهایم، حتی قبل از آنکه من باشم. آرام، صبور و ساکت در کنارم مینشست و حضورش چیزی از جنس آرامش و بودن را در من زنده میکرد. حال در این مقطع زمان، در این مقطع زن بودن و مادر بودن؛حضورش چیزی از جنس خرد و بازگشت به خودم بود. به خودی که رنجور و ناآرام بود، اما او چون آینهای در برابرم مرا به خود ارزشمند و خردمندم بازگرداند.
من و عروسکها، تجلی از سکون تا سیالیت است؛ تجلی خردی که خفته ،اما بیدار خواهد شد. بیدار شد.
در استیتمنت نمایشگاه چنین آمده :
همیشه بود، در کودکیهایم، حتی قبل از آنکه من باشم. آرام، صبور و ساکت در کنارم مینشست و حضورش چیزی از جنس آرامش و بودن را در من زنده میکرد. حال در این مقطع زمان، در این مقطع زن بودن و مادر بودن؛حضورش چیزی از جنس خرد و بازگشت به خودم بود. به خودی که رنجور و ناآرام بود، اما او چون آینهای در برابرم مرا به خود ارزشمند و خردمندم بازگرداند.
من و عروسکها، تجلی از سکون تا سیالیت است؛ تجلی خردی که خفته ،اما بیدار خواهد شد. بیدار شد.
در استیتمنت نمایشگاه چنین آمده :
در مجموعه «خفتگى» در جستوجوی احساسی بودهایم که در یک نابرابری ناعادلانه متوقف شده است؛ بیان نمادین آنچه از آن ترسیدهایم، گریختهایم یا گاه غمگینانه دوباره به آن پناه بردهایم؛ در پیِ دوباره دیدنِ بایدها و نبایدها، سکوتها و سخنها، در پی شناختن پیلهای که برای خواب زمستانی تنیده شده است.
تن واسطه ادراکی ما است در جهان و هر حرکت، به مانند بیان آنچه بیانناپذیر و فهمیدنی است. خیال اما جهان دیگری میطلبد، جهانی که میتوان در آن دور از تمامی هیاهوها بیدار بود و زندگی کرد.
در مجموعه «خفتگى» در جستوجوی احساسی بودهایم که در یک نابرابری ناعادلانه متوقف شده است؛ بیان نمادین آنچه از آن ترسیدهایم، گریختهایم یا گاه غمگینانه دوباره به آن پناه بردهایم؛ در پیِ دوباره دیدنِ بایدها و نبایدها، سکوتها و سخنها، در پی شناختن پیلهای که برای خواب زمستانی تنیده شده است.
تن واسطه ادراکی ما است در جهان و هر حرکت، به مانند بیان آنچه بیانناپذیر و فهمیدنی است. خیال اما جهان دیگری میطلبد، جهانی که میتوان در آن دور از تمامی هیاهوها بیدار بود و زندگی کرد.
انسان در زیست فردی و اجتماعی خویش، ناملایمات متعدد و فراوانی را تجربه میکند که در قالب تصاویری ذهنی بخشی از وجود او میشوند. تصاویری تاریک و دردناک که نه تنها از بین نمیروند، بلکه در شرایط گوناگون با تداعی معانی و به اقتضای امکان بروزشان، در هجوم ترکیبی نو بازنمایی میشوند.
مجموعه حاضر کنشی جمعی از هنرمندان دیجیتال فعال در شبکه اجتماعی اینستاگرام است که با بهرهگیری از تکنیک کلاژ در جهت پیریزی بستری تعاملی برآمدهاند؛ راهکار آنها برای تغییر وضعیت موجود، ایجاد گفتگو و تغییر تصاویر ذهنی نامطلوب توسط برونریزی و بازتعریف هر آن چیزی است که ناخوشایند انسان معاصر است.
مجموعه حاضر کنشی جمعی از هنرمندان دیجیتال فعال در شبکه اجتماعی اینستاگرام است که با بهرهگیری از تکنیک کلاژ در جهت پیریزی بستری تعاملی برآمدهاند؛ راهکار آنها برای تغییر وضعیت موجود، ایجاد گفتگو و تغییر تصاویر ذهنی نامطلوب توسط برونریزی و بازتعریف هر آن چیزی است که ناخوشایند انسان معاصر است.
امیر نصیری» هنرمند مجموعهای را از حجم و چیدمان با نام «اصرار»، در گالری هپتا به نمایش میگذارد. امیر نصیری که پیشتر در رقابتهای جهانی فولدینگ در کانادا توانسته است جایزه اثر ویژه را از آنِ خود کند، مجموعه «اصرار» را با «تاکاری» (فولدینگ) به وجود آورده است. او درباره این تکنیک میگوید: «در ده سالی که پیوسته با فلز سر و کار داشته ام، گرچه بسیاری از تکنیکها، ابزارها و فناوریها را آزموده ام، اما آنچه بیش از همه چیز مرا به آنچه از فلز خواسته ام نزدیک کرده، «تاکاری» بوده است. تا زدن پیوسته و مدام فلز بر روی هم، بدون هیچ ابزاری و تنها با دست بین من و فلز رابطهای دیالکتیکی برقرار کرده، که دیگر تنها من نیستم که به میل یا به قهر سخن میگوید، فلز نیز مجال گفتگو و بیان مییابد. اینگونه است که گاهی من و گاهی فلز، مجال بیان مییابیم.» امیر نصیری درباره مجموعهای که جمعه ششم بهمن در گالری هپتا به نمایش میگذارد، میافزاید: «اصرار برای من نیرویی است که مایه سعی و خطای بیپایان و موتور محرکه کوشش است. در رفتارِ «تا زدن و گشودنِ فلز» …
نمایشگاه آثار نقاشی و نمونه آثار کارگاههای بینالمللی Affrimative Art روز جمعه در گالری هپتا گشایش مییابد. این کارگاه با حضور اریک تروندسن هنرمند نروژی برگزار میشود. تروندسن، که پیشتر در بخشهایی از آفریقا و آمریکای شمالی این کارگاه را برگزار کرده است، در تعریف Affirmative Art میگوید: «طبق تعریف، هنر معمولاً بیان دیداری شخص از ایدههای مهم، تفکرات و احساسات شخص به گونهای خلاقانه است که در قالب نقاشی، طراحی، حجم، مد، پرفورمنس و... انجام میگیرد. Affirmative Art با بهرهگیری از هنر، از شرکتکنندگان میخواهد، به رویاهایشان «آری» بگویند، به جایآنکه با گفتن «نه» رویاهایشان را نامحتمل سازند. هنر به مثابه ابزاری برای تغییر، به ما کمک میکند که رویاها تصویر شود و با بیرون نهادن رویاها از ذهن، قدمی ولو کوچک به تحقق آن نزدیک شویم» اریک تروندسن که همراه با این کارگاه، نمایشگاه «هنر برای تغییر» را همراستا با این کارگاه را در هپتا برگزار میکند، درباره نمایشگاه و کارگاه میافزاید: Affirmative Art بهصورت یک سبک هنری مستقل ایجاد شده و تکامل یافته …
حسن مرشد هنرمندی بینالمللی است که آثارش در نمایشگاههای مختلف در سراسر جهان نمایش یافته است و در شماری از موزهها و کلکسیونهای خصوصی و عمومی نگهداری میشود. سبک منحصر به فرد و یگانه او در آبرنگ، سبکی است که بارها مورد تحسین واقع شده است و برای او جوایزی را به همراه داشته است. او در شماری از دانشگاهها و کارگاههای هنری در سراسر جهان به عنوان استاد مدعو این سبک را تدریس میکند. مجموعهای که او در گالری هپتا به نمایش میگذارد، مجموعهای از ۱۴ عدد نقاشی است که با تکنیک آبرنگ و بر روی کاغذهای دستساز کشیده شده اند. آمیختگی واقعیت و خیال، چنانچه گویی خیال و واقعیت هر دو در حال ساختن دیگری اند، از ویژگیهای مجموعهای است که او در هپتا به نمایش گذاشته است. در استیتمنت نمایشگاه چنین آمده است : زمان، مکان و طبیعت پیوسته در حال بازآرایی قابلیتهای انسانی اند. چشماندازهای متفاوت، واقعیات متمایزی را بازتاب میدهند و زیستن در پیشآمدهایِ گوناگونِ همسو است که گهگاه ما را به یکدیگر مرتبط میکند. انسان بر بررفتن وفرارفتن از قوانین …
«صورتها» مجموعهای است حاصل تلاش هنرمندان در به تصویر کشیدن چهرهها، که هر کدام به شیوهای شخصی و از نگاه خویش به این مسئله پرداختهاند. «صورت» به عنوان شناسنامه هر فرد (که با آن در جامعه شناخته می شود)، در بردارنده خصلتهای درونی و بیرونی انسان است و بارها چون ابژهای مرموز، مورد کنکاش و مطالعه نقاشان قرار گرفته است. گاه چنان است که در عین حال که هنرمند چهرهای را بازنمایی میکند، چهره خویش را نیز در همان تصویر بازتاب میدهند. گویی خود را در دیگری میجوید. ______________________________________________ روز جمعه، ۸ دی، نمایشگاه گروهی نقاشی «صورتها» در گالری هپتا گشایش مییابد. این نمایشگاه که به کوشش مسعود فیضی در هپتا برگزار میشود، مجموعهای است از پرترههایی که شش هنرمند به تصویر کشیدهاند. ساوالان جماعتی، پرستو حقی، رضا عربگری، مسعود فیضی، احمد مرادی و فرهاد مفوز هنرمندان شرکت کننده در این نمایشگاه اند. مسعود فیضی درباره پرترهنگاری هنرمندان میگوید: «صورت به عنوان شناسنامه هر فرد، دربردارنده خصلتهای درونی و بیرونی انسان است؛ …
«کی کجاس» با همکار «گالری هپتا» برگزار میکند:
«تهران؛ 4 حس»
شهر، مجموعهی ناپیوستهای است که در «من» به یکدیگر میپیوندد. این «من» اما چگونه شهر را به یکدیگر وصل میکند؟ این خیابانهای بلند و باریک، پیادهروهای کوچک و بزرگ، پلهای هوایی مرتفع و کوتاه، خانههای روشن و تاریک، ایستگاههای اتوبوس و مترو، زیرگذرها، تونلها، این همه شلوغیها و سکونها چگونه در «من» به یکدیگر میآمیزند و در «من» درمیآویزند؟
تو آنها را بهم میآمیزی
ای عشق، ای شادی، ای ترس، ای غم؛
تو و تمامی احساساتی که «من» را تبدیل به مرکزِ شهر کرده اند. خیابانی که در آن عاشق شدم؛ کوچهای که غمهایش مرا تا ابد رها نمیکند؛ میدانی که پر است از ترسهای خفته آشوبها و شورها.
تو آنها را بهم میآمیزی ای خاطرات من!
تو و آنها که رفته اند، یا مانده اند، یا خواهند آمد. آنها که شهر و من با آنها پر از عشق و شادی و غم و ترس بودیم و خواهیم بود؛ و این شهر، شهر پارهپاره در «من» با «من» میپیوندد. «من» شهر میشوم؛ شهر تنِ «من» میشود.
«تهران؛ 4 حس»
شهر، مجموعهی ناپیوستهای است که در «من» به یکدیگر میپیوندد. این «من» اما چگونه شهر را به یکدیگر وصل میکند؟ این خیابانهای بلند و باریک، پیادهروهای کوچک و بزرگ، پلهای هوایی مرتفع و کوتاه، خانههای روشن و تاریک، ایستگاههای اتوبوس و مترو، زیرگذرها، تونلها، این همه شلوغیها و سکونها چگونه در «من» به یکدیگر میآمیزند و در «من» درمیآویزند؟
تو آنها را بهم میآمیزی
ای عشق، ای شادی، ای ترس، ای غم؛
تو و تمامی احساساتی که «من» را تبدیل به مرکزِ شهر کرده اند. خیابانی که در آن عاشق شدم؛ کوچهای که غمهایش مرا تا ابد رها نمیکند؛ میدانی که پر است از ترسهای خفته آشوبها و شورها.
تو آنها را بهم میآمیزی ای خاطرات من!
تو و آنها که رفته اند، یا مانده اند، یا خواهند آمد. آنها که شهر و من با آنها پر از عشق و شادی و غم و ترس بودیم و خواهیم بود؛ و این شهر، شهر پارهپاره در «من» با «من» میپیوندد. «من» شهر میشوم؛ شهر تنِ «من» میشود.
اول اردیبهشت ماه جلالی
۱ اردیبهشت ۱۳۹۶ لغایت ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۶
11 _ 20
مدیا: نقاشی _ ایستالیشن _ ویدیو آرت
ﮔﺎﻟﺮي ﻫﭙﺘﺎ در آﺳﺘﺎﻧﻪ روز ﺳﻌﺪي ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎه ﻛﻨﺪ .در اﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎه آﺛﺎر ﺷﻤﺎري از ﻫﻨﺮﻣﻨﺪان ﻧﺎﻣﺪار اﻳﺮاﻧﻲ ﻛﻪ ﻫﺮ ﻳﻚ ﻏﺰﻟﻲ از ﺳﻌﺪي را در ﻗﺎﻟﺐ ﻳﻚ اﺛﺮ ﻫﻨﺮي ﺑﻴﺎن ﻛﺮده اﻧﺪ، در ﻣﻌﺮض دﻳﺪ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎن ﻗﺮار ﻣﻲ ﮔﻴﺮد. ﻣﺪﻳﺮ ﮔﺎﻟﺮي ﻫﭙﺘﺎ، درﺑﺎره اﻳﻦ ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎه ﻣﻲ ، ﻣﺮﻳﻢ راﺳﺘﻲ ﮔﻮﻳﺪ: اول اردﻳﺒﻬﺸﺖ ﻛﻪ ﺑﺮ ﻃﺒﻖ ﮔﻔﺘﻪ ﺧﻮد ﺳﻌﺪي در دﻳﺒﺎﭼﻪ ﮔﻠﺴﺘﺎن آﻏﺎز ﻛﺘﺎﺑﺖ ﮔﻠﺴﺘﺎن اﺳﺖ، ﻧﻴﻜﻮ زﻣﺎﻧﻲ اﺳﺖ ﺑﺮاي ﻳﺎد او ﻛﺮدن و » ﮔﺮاﻣﻴﺪاﺷﺖ او و ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ آوردن ﻛﻪ ﺑﻪ ﻗﻮل ﻣﻠﻚ اﻟﺸﻌﺮاي ﺑﻬﺎر ﺑﻪ ﻛﻮﺷﺶ ﺳﻌﺪي اﺳﺖ ﻛﻪ ﻣﺎ اﻛﻨﻮن ﺑﻪ زﺑﺎن ﺳﻌﺪي ﺳﺨﻦ ﻣﻲ ﮔﻮﻳﻴﻢ .در ﻏﺰل« اول اردﻳﺒﻬﺸﺖ ﻣﺎه ﺟﻼﻟﻲ » ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎه ﻛﻪ ﺑﺎ راﻫﻨﻤﺎﻳﻲ دﻛﺘﺮ ﺿﻴﺎ ﻣﻮﺣﺪ، ﻓﻴﻠﺴﻮف، ﺷﺎﻋﺮ و ﺳﻌﺪي ، ﻫﺎﻳﻲ از ﺳﻌﺪي ﺷﻨﺎس اﻧﺘﺨﺎب ﺷﺪه « اﻧﺪ، از ﻗﻴﺪ واژه آزاد ﺷﺪه اﻧﺪ و در ﻗﺎﻟﺐ ﻳﻚ اﺛﺮ ﻫﻨﺮي )ﻧﻘﺎش، اﻳﻨﺴﺘﺎﻟﻴﺸﻦ، وﻳﺪﻳﻮ آرت (ﺑﻪ ﻧﻤﺎﻳﺶ ﮔﺬاﺷﺘﻪ ﺷﺪه اﻧﺪ در روز اﻓﺘﺘﺎﺣﻴﻪ ﻧﻤﺎﻳﺸﮕﺎه، …
نمایشگاه گروهی نقاشی
نمایشگاه گروهی نقاشی